به گزارش خبرنگار تشکلهای دانشجویی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ همزمان با فرارسیدن 16 آذر و روز دانشجو که از اهمیت والایی در تاریخ جنبش دانشجویی برخوردار است، خبرنامه دانشجویان ایران به مناسبت این روز به گفتگو با علی محمولی، دبیر کمیته بینالملل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل نشستیم که در ادامه مشروحی از آن را میخوانید:
1. نقطه اوج جنبش دانشجویی چه زمانی بوده است و نقاط قوت آن را ذکر فرمایید.
جنبش دانشجویی، تشکّلی انسانی از جوانان محصل و دغدغهمند است که با اشتراکات ارزشی بسیار برای رسیدن به اهداف متعالی حول محوریت حق جمع شدهاند، اگر چنین نگاهی داشته باشیم متوجه میشویم که سنجش چنین جمعیتی اساسا با معیارهای کمّی ممکن نیست، چرا که ذاتا دارای پویایی است و حتی استفاده از خود کلمه «جنبش» برای این دسته از اشخاص که تعریف آن را پیشتر گفتم، موید این نکته است.
پس، در جواب نمیتوان نقطه اوجی خاصی برای آن قائل شد چرا که در هر دوره، بنا بر شرایط حاکم بر کشور و سیاستهای گوناگون مستقر، جنبش دانشجویی نیز عملکرد متناسب را داشته، اما میتوان مصداقهایی از اینکه کدام نقاط در تاریخچه جنبش دانشجویی بارزتر بوده یا بیشتر میدرخشد را ذکر کرد. بنده به چند مورد که معاصر باشند اشاره میکنم.
در دهه هفتاد که سیاستهای دولت وقت در راستای تقویت آزادیهای اجتماعی بیان میشد (که البته معلوم نیست منظورشان از آزادی بیشتر از آنکه درباره «چه» باشد، درباره «چه کسی» بود)، جنبش دانشجویی در این مسیر نقشآفرینی کرد و نقطه عطف آن، انتخاباتهای سالهای 76 و 78 بود. در آن برهه و به واسطه تلاشهای برخی جریانات سیاسی برای سوار شدن بر دانشجویان، قدرت جنبش دانشجویی در عرصه سیاسی به حدی رسید که توانست بر جایگاهی مانند ریاست جمهوری و مجلس تاثیرگذاری قابل توجهی داشته و نقش تعیینکنندهای را ایفا کند.
در دهه هشتاد نیز دو مورد دیگر رخ داد. یکی در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری 84 و دیگری 88 بود. در این مقطع، جنبش دانشجویی به دلیل مورد بهرهبرداری قرار گرفتن در گذشته و اثرات سوء آن، دیگر قدرت مانور سیاسی که در دهه هفتاد از آن برخوردار بود نداشت ولی همچنان قدرتمند بود و توانست نه تنها در پیروزی شخصی که در آن زمان گزینه مناسب بود نقش ایفا کند و حتی وزیر کشور وقت را به استیضاح بکشاند.
در سالیان اخیر هم میتوان از ابطال خصوصیسازیهای مشکلدار تا رد کلیات بودجه 1400 اشاره کرد که نمودی از قدرت جنبش دانشجویی در ایفای نقش در مسیر اهداف بلند بالای انقلاب است. این چند مورد به نظرم نقاط عطف و غالبا درخشانی در تاریخ معاصر جنبش دانشجویی بود که خود گویای نقاط قوت آن در عرصه تاثیرگذاری اجتماعی، فرهنگی و سیاسی محسوب میشوند.
2.نقش دانشگاه در ترغیب و تشویق دانشجو چه اندازه است؟
دانشگاه، ثغور بروز و ظهور دانشجو است و جایی است که بنا است جامعه با عبور از فیلتر آن، به سمت و سوی نخبگانی شدن و تعالی پیش برود و طبیعتا در این بین، به جز مسائل علمی که مبنای کار دانشگاه است، نشاط خود دانشجویان هم ملاک است، چون اگر دانشگاه نقشی در ترغیب و تشویق دانشجو نداشته باشد، هیچ جایی برای این کار باقی نمیماند و عملا تفاوتی بین دانشگاه و جامعه برای دانشجو وجود نخواهد داشت، چرا که علمی که در دانشگاههای ما تدریس میشود اولا با نیازهای جامعه ما همخوانی ندارد و از سوی دیگر، با هویت ملت ایران نمیسازد و در این بین، اگر دانشجو حس تفاوت را درک نکند، عطایش را به لقایش میبخشد و جامعه را بر دانشگاه اولویت میدهد، چرا که اگر آنجا کسی تشویقش نمیکند، حداقل یک چیزی یاد میگیرد زندگیاش را با آن بچرخاند و همین، سبب محروم ماندن جامعه از متخصصان و مدیرانی است که آینده کشور بر اساس آنان شکل خواهد گرفت.
به همین دلیل نیز، دشمن هدف خود را بر از بین بردن نشاط در دانشگاهها گذاشته و برخی هم در داخل، آگاهانه یا ناآگاهانه با این نقشه شوم همراهی میکنند، از آنهایی که میخواستند و هنوز میخواهند فضای دانشگاه را غیرسیاسی کنند (و مورد لعن رهبری نیز قرار گرفتند) تا آنهایی که با عدم فهم خود از فضای پیچیده و چندبعدی دانشگاه، آن را به محیطی صرفا علمی تقلیل میدهند و یا با دخالتهای مستمر خود در امورات دانشگاه، بر طبل پروژههای دشمن میکوبند. در چند سال گذشته و متاسفانه در دولت انقلابی فعلی هم شاهد هستیم شخصی بر مسند وزارت علوم تکیه زده که درکی از دانشگاه به عنوان یک کمپلکس ندارد و نمیداند چطور با آن برخورد کند و همین عدم فهم، آن هم پس از بازگشایی دانشگاهها با پایان پاندمی، منجر به کاهش نشاط در دانشگاه و از طرف دیگر، افزایش تنش در دانشگاهها شد و تاثیرات کلان آن نیز در جامعه و بالاخص در اغتشاشات سال گذشته مشهود است.
3. آیا اذهان عموم کماکان دانشجو را قشر نخبه میشمارد و پیرو آراء این گروه است؟
بنظرم سوءاستفادههایی که در سالیان گذشته از جنبش دانشجویی صورت گرفت، مخصوصا در بازههای انتخابات و مترتب آن، تاثیر منفی که از طرف منتخبین بر جامعه گذاشته شده است سبب شده که دانشجویان دیگر آن جایگاه سابقی که به عنوان نخبه داشتند، در اذهان مردم نداشته باشند و همین آسیب به اعتماد، از دلایلی است که منجر شده دانشجویان و جنبش دانشجویی بیش از حد به سمت کمالگرایی و تا حدی، دوری از واقعیات کشور حرکت کنند و از نیازهای واقعی جامعه فاصله بگیرند، نمونههایی از آن را میتوان در تمایل زیاد به دریافت مدارج بالاتر علمی توسط دانشجویان و سیاستزدگی بیش از حد توسط تشکلها دید.
البته هنوز هم بارقههایی از امید در برخی از بخشهای جنبش دانشجویی که با استقلال خود، نگاه خالص تشکیلاتی اولیه خود را حفظ کردهاند، قابل مشاهده است ولی کافی نیست چون بروز آن کافی نیست. در این بین، رسانههای دولتی و غیردولتی (از صداوسیما گرفته تا رسانههای که ادعای انقلابیگری آنها را چند تریلی هم نمیکشد) نیز نقش مهمی ایفا میکنند، چرا که با ترس از انقطاع بودجه و واکنشهای قهری، با پوشش ندادن به مطالبات و فعالیتهای مختلف جنبش دانشجویی، عامل بیخبری جامعه از آنچه در دانشگاه رخ میدهد هستند و سبب ایجاد یک خلاء در بازخورد گرفتن جنبش دانشجویی از جامعه نسبت به برنامههای خود و به دنبال آن، رخوت در تنظیمگری و تنوعبخشی فعالیت آنها میشوند.
4. آیا قائل به زوال جنبش دانشجویی هستید؟
شاید زمانی چنین فکری داشتم، اما اکنون از زاویه دیگری به آن نگاه میکنم. جنبش دانشجویی ذاتا پویایی دارد و بنا بر شرایط و سیاستها کلی کشور، در راستای نیل به اهداف متعالی خود واکنش نشان میدهد و همین باعث میشود که هرگز رو به زوال نرود، اما همانطور که پیشتر گفتم، این پویایی نمیتواند جلوی ایزوله شدن آن را بگیرد چون دینامیسم ذاتی در تشکیلات مشتمل بر دو بخش است: علم چندجانبه و عمل سازمان یافته. علم چندجانبه که همان شناخت جنبش دانشجویی از موضوعات مختلف کشور است، در تشکلها هنوز هم با غلظتهای متفاوت یافت میشود ولی کافی نیست چون هم سن مسئولان بالا رفته و هم حضور نگاههای خشک و نظامی در ساختارهای سیاسی افزایش پیدا کرده است و این دو ویژگی، مانع از همراهی با جنبش دانشجویی است که نیازمند دیتای خام برای تحلیل است،
چرا که این دو ویژگی سبب میشود آن مسئول هم ریسکپذیر نباشد و هم دیگر وقعی بر بهره گرفتن از ابزارهای نرم و تکنیکهای اقناعی که در دستان پرتوان جنبش دانشجویی است ننهد و به دستورات، احکام و دیگر روشهای ناکارآمد و سخت سازمانهای کلاسیک روی بیاورد که بازده ندارند. شوخی که نداریم، با چشمان خود شاهدیم هرجایی از جنبش دانشجویی مشورت گرفته شده و با آن همکاری شده، بازده و اثرگذاری کار چقدر بالا بوده است، اما متاسفانه این مورد علیرغم تاکیدات مکرر مقام معظم رهبری هنوز هم در بیشتر نهادها و سازمانها وجود ندارد و اگر هم هست، تعداد کمی از آن ذیل نکتهای که میگویم تعریف میشود و الباقی بیشتر در راستای دگماتیسمی است که آن مسئول دارد و صرفا بدنبال افرادی است که بجای آن که مشکلات و ضعفهای مجموعه را رک و بیپرده با راه حل به وی منتقل کنند، از او و اقداماتش تجلیل کنند تا هم به او بر نخورد، هم آنکه گزارش جوانگرایی را به بالادستیهای خود بفرستد و تکریم شود.
5. برای برونرفت از رکود جنبشهای دانشجویی چه کارهایی میتوان انجام داد؟
آشتی مسئولان با جنبش دانشجویی مهمترین رکن برونرفت از این شرایط در گام دوم انقلاب است. طبیعتا شرایط اقتصادی جامعه که در خانه و خانواده تک تک دانشجویان حس میشود، و این وظیفه بر عهده مسئولان است که دانشجویان را قانع کنند تا آنها خانواده و اطرافیان خود را اقناع کنند، بنابراین مسیر قانع کردن مردم و آن حلقههای میانی بین دولت و ملت در کنار رسانهها، جنبش دانشجویی و تشکلهای سیاسی آن است؛ باید مسئولان بفهمند که ارتباط مستمر با جنبش دانشجویی و مبادله دادههای خود با آن، عامل وقتتلفی و آسیب به امنیت ملی نیست، بلکه مقوی آن است.
باید مسئولان درک کنند اینکه آقا فرمودهاند به دانشگاه بروید به این معنی نیست که سالی یک بار حوالی 16 آذر چپ و راست به دانشگاههای تهران و بعضا شهرستانها بروند و جلسات هماندیشی برگزار کنند و بعد از آن، دانشگاه را رها کنند به حال خودش. تا درب بر این پاشنه میچرخد، افسردگی که در جنبش دانشجویی نسبت به مسئولان وجود دارد، تداوم مییابد و خود را در قالب اشکالی نشان میدهد که نه نفعی برای حکمرانان دارد، نه برای جامعه. جنبش دانشجویی در هر مقطعی میتواند خودش را ترمیم کند و ظرفیتهای زنگ زده خود را احیا و پتانسیلهای دست نخورده خود را کشف کند، اگر جنبشی از سوی دیگر ببیند. در نهایت سوال اینجاست، آیا سوی دیگر هم میتواند بدون کمک گرفتن از جنبش دانشجویی و وقتی که در شرایط بحرانی قرار میگیرد، چنین کاری بکند؟ تجربه سالیان اخیر میگوید خیر!
گزارش از عرفان عباسی